د ر بلخ چه ميگذ رد ؟
داکتر وفا داکتر وفا


مختصرمعرفي بلخ بلخ يكي از قديمي ترين شهرهاي افغانستان مدرن است كه در دوران هخامنشيان به اين نام شهرت يافت. اگر جذابيت شهرهاي جديد واقع در شمال را ناديده بگيريم، كمربندي از شهرهايي كه روزگاري به طور ناگهاني در اين سرزمين پديدار شده اند توجه مان را جلب مي كند. سنت شهرسازي و شهرنشيني به معناي تاريخي آن براي مردمان اين سرزمين شامل طرح بسيار ويژه اي بوده است: در مركز شهر، قصري (ارگ، دژ يا حصار) قرار داشته كه اطراف آن را مساجد، بازارها و خانه هاي مسكوني كه معماري روستايي ساده اي داشته اند احاطه مي كرده است. يكي از ويژگي هاي شهرهاي قديمي آسياي مركزي اين بود كه اطراف شهرها و نزديك ديوارها، باغ ها و درختان ميوه بسياري غرس مي شد. به همين دليل تشخيص حاشيه شهرها و تمايزشان با مناطق روستايي فرهنگ هاي قديمي بسيار دشوار است. در مورد بلخ هم وضع به همين صورت است. در گذشته معمولاً دو گروه از شهرها به عنوان افغانستان شمالي در نظر گرفته مي شد: بغلان، كندز، تخا ر و بدخشان در منطقه شمال شرقي و سمنگان، بلخ، جوزجان و فارياب در شمال مركزي در نيمه نخست قرن نوزدهم در دو ولايت بزرگ در شمال افغانستان ظاهر شد. بدخشان در شرق و تركستان كه شامل ميمنه نيز بود در غرب پديدار شدند. در حال حاضر تركستان به ولايات مختلفي تقسيم شده است. اصلي ترين و مهم ترين ولايت اين سرزمين بلخ است كه مركز آن مزارشريف است. شهر بلخ كه روزگاري پايتخت افغانستان شمالي و مركزي به شمار مي رفت در ۲۰ كيلومتري شمال غرب مزار شريف واقع شده است. اين شهر دقيقاً همان جايي است كه سابقاً شهر باكتريا در آن قرار داشت و همه آن را به نام مادر شهرها مي شناختند. ويرانه ديوارهاي بر جاي مانده از اين شهر در برخي بخش ها حدود سه و نيم كيلومتر طول و نزديك به سه كيلومتر عرض دارد. بقاياي دوران پيش از اسلام نيز در اينجا فراوان يافت مي شود، اما متاسفانه تاكنون براي كشف اين گنجينه هاي باشكوه كاوش هاي باستان شناسي خاصي صورت نگرفته است. شهر بلخ ۱۲ كيلومتر با رود بلخ فاصله دارد. حدود ۱۸ رودخانه فرعي كه به اين رود مي ريزند آن را كاملاً از ساير منابع آبي منطقه بي نياز مي كنند. شهر بلخ روزگاري بر سر راه جاده ابريشم قرار داشت و همچنين مركز نشر مذاهب مختلف نيز به شمـار مي رفت. هر چـند چيز زيـادي از آن دوران باقي نمـانده و به خصوص پس از حمـله مغول هـا (۱۲۲۰ ) همه چيز ويران شده است، اما يك دژ بسيار قديمي و برخي ويرانه هاي موجود نشان از عظمت باستاني بلخ دارند. بازسازي شهر در سال ۱۹۳۴ آغاز شد در اين طرح بازسازي هشت خيابان اصلي از مركز شهر منشعب شده و تا اطراف ادامه پيدا كردند. حدود ۴۰۰ دكان در بازار و ۳۲ كاروا نسرا نيز ساخته شد. اقتصاد بلخ پيش از جنگ در منطقه مثا ل زدني بود. در واقع اينجا مركز تجارت قالين، پنبه، پوست قره قل، بادام و خربوزه است و حتي هنوز هم مردم زيادي از مزار شريف به بلخ سفر مي كنند تا بتوانند با قيمت پايين تري اجناس مورد نيازشان را خريداري كنند. جا به جايي از مزارشريف به بلخ فقط توسط بس وتکسي صورت مي گيرد. سال ۱۹۷۳ چهاركارخانه پنبه در بلخ فعاليت مي كرد. در سال ۱۹۷۰ نيز اين شهر مهم ترين مركز توريستي افغانستان به شمار مي رفت و با جذابيت خاص خود سرمايه زيادي را براي پايتخت فراهم مي كرد. جذا ب ترين ويژگي شهر وجود د يوارهاي باستاني، بالا حصار، مرقد خواجه نصرت پارسا و بازار قديمي بلخ است. در اطراف بلخ شهرهاي كوچك خيلي زيادي به چشم نمي خورد. اما از ميان آنها دولت آباد واقع در شمال، بوينه قره در جنوب و شور تپه كه در مسير آ مودريا قرار دارد اهميت بيشتري دارند. مزارشريف، يا همان مركز بلخ، هم اكنون اصلي ترين شهر شمال افغانستان به شمار مي رود. اين شهر بين رودخانه شاهي و رود بلخ قرار دارد. اهميت يافتن ناگهاني آن و همچنين جايگزيني آن به جاي بلخ بيشتر وابسته به وجود زيارتگاه حضرت علي( ک ) است . مسجد و زيارتگاه حضرت علي( ک) در سال ۱۴۸۱ در اين شهر بنا شده و زيارت کنند ه گاني بسياري را به خود جلب مي كند. پس از انجام بازسازي هاي اساسي در شهر، اين منطقه به مركز توجه همگان در شمال ا فغانستان تبديل شد. در آغاز قرن نوزدهم مزارشريف شهر بسيار كوچكي بود كه تنها ۲۰۰ تا ۴۰۰ خانه گلي در آن يافت مي شد. تغييرات انجام شده بين سال هاي ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۹ چهره اين شهر را كاملاً تغيير داد.
خيلي سريع شش دروا زه براي شهر ساخته شد و بازارهايي در نزديكي زيارتگاه حضرت علي(ک) برپا شدند. در آن زمان بيشتر فعاليت هاي تجاري از شهرهاي اطراف به مزارشريف منتقل شد. بازسازي مزارشريف در سال ۱۹۳۳ صورت گرفت. دليل اصلي گسترش شهر وسعت بخشيدن به راه هاي اصلي بود كه پايتخت كشور را به شمال افغانستان متصل مي كرد. با انجام اين كار مزارشريف تبديل به اصلي ترين مركز تجاري شمال افغانستان شد. كالاهاي تجاري بيشتر پنبه، گندم، پوست، كشمش و فرش بودند. در همين زمان بود كه بخش هايي از بازار و ساختمان هاي اداري و دولتي ساخته شدند. در سال ۱۹۵۰ نيز طرح هايي براي توسعه و گسترش شهر ارايه شد. در سال ۱۹۵۸ تنها يك كارخانه پنبه در مزارشريف وجود داشت كه در سال ۱۹۷۳ سه كارخانه ديگر به آنها افزوده شد. علاوه بر آن يك كارخانه نساجي ، دو كارخانه خشكبار و پالا يشگاه بزرگ گاز و توليدات الكترونيكي و يك كارخانه توليد كود نيز در آنجا احداث شد. اكثر اين كارخانه هاي صنعتي در جنوب شهر و در دشت شاديان قرار گرفته اند. طي ده سال به يك باره شهر دگرگون شده و ظاهر شهري كاملاً صنعتي را در افغانستان به خود گرفت. بازسازي بعدي كه در سال ۱۹۵۶ صورت گرفت طراحي شهر را تغيير داد. خيابان هاي اصلي ديگري به شهر اضافه شدند، ساختمان هاي جديد جاي ساختمان هاي قديمي را گرفتند و بازارهاي جديدي نيز ظاهر شدند. اين شهر تنها شهر افغانستان است كه زير ساخت قابل قبولي دارد. شصت و چهار كيلومتر لوله كشي خوب ا مكان دسترسي به آب سالم را فراهم مي كند. اينجا تنها شهر ي است كه مدت هاي مديد ۲۴ ساعت در شبانه روز به برق دسترسي داشت. ساخت دانشگاهي در مزا رشريف نيز آن را كامل تر كرد و فضاهاي آ موزشي منطقه گسترش بيشتري يافتند. اين شهر جذا ب ترين و آزاد ترين شهر به شمار مي رفت و همين امر موجب شد مردمان بسياري از كابل، هرات و ساير شهرهاي دور و نزديك براي زندگي به آنجا سرازير شوند و جمعيتش نيز افزايش قابل توجهي پيدا كرد. وضعيت کنوني بلخ جریان بنیاد گرايی اسلامی گرفتار انفعال و در سراشیب سقوط وراه حل بحران بزرگی را که با آن روبروست در رجعت به باور های کهنه و پوسیده ی خود می جوید. بنیاد گرایان آخرین و اصیل ترین سلاح خود یعنی تحمیق و تخدیر توده ها به وسیله ی خرافات و ا وهام را در حالی می کوشند به کار گیرند که رسانه های آزاد و جهانی فرصتی برای بروز و ظهور به آنان نمی دهد، و آنان به تلخی در می یابند که در قرن بیست و یکم جایی برای شمشیر کشی وجود ندارد. تروروبنيادگرايي در ادبيات سياسي و روابط بين المللي به كاربرد سيستماتيك ارعاب و خشونت پيش بيني ناپذير بر ضد حكومتها ، سازمانها و ملتها براي دستيابي به اهداف سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي اطلاق مي شود. بنيادگران افراطی در افغانستان سعی گسترده مينمايند تا از اعتقادات دينی مردم بهره برداری نموده و در گام نخست دين را در قالب ايدئولوژی بگنجانند و بعد آن را در حاکميت سريان بدهند . پی افکندن حکومت ايدئولوژيک تفسيرها و تعبيرهای جداگانه جامعه را بسوی تشتت ميکشاند. چنانچه بعد از سال ۱۹۹۲ شاهد بوديم که حاکميت ها برداشت های خاص و متفاوتی از حکومت اسلامي داشت. دريغا که مدعيان دروغين دموکراسی اين دستاورد دو صد ساله مردم افغا نستان را در ثور 1371 با استقرار رژيم مذهبی بوسيله بنيادگرايان اسلامی سرکوب خونين نموده جای يک نهضت دموکراتيک قانونگرا و بافرهنگ را گروهی از جامه سپيـدان سياهدل بنيادگر اشغال نموده, که ا نها بجز تفنگ و کشتن چيزی ديگری از فرهنگ تمدن انسانی را برسميت نمی شناسند. مسلماٌ که پسران شان نيز در طول23 سال جنگ و سيزده سال سقوط نهضت بجز از وا ژه های جنگ و قتل و خشونت و دهشت افگنی چيز ديگری را به ارث نبرده اند آنچه را که دارند ببازار عرضه ميکنند . عطا محمد ، والی بلخ، مکتب امير علی شير نوايی را در شهر مزار شريف "امانی" نام نهاد. او همچنين مکتب میرزا الغ بيگ اين شهر را به نام خودش مسما کرده است. شماری از نويسندگان ازبک زبان ولايت بلخ با اين اقدام مخالفت کرده اند. درافغا نستا ن سابقه ندارد تا حاکم ومستبد ي که د رکرسي قد رت لميده ونفس ننگين ميکشد ، مکتب ، پوهنتون ، ورزشگاه ، جاده وخيابا ن ، ا داره وموسسه ي را به نا م خويش مسما وبه مرد م نازونخوت بفروشد ، مگربا تاسف فراوان عطا محمد که نه ا زاداره چيزي ميدا ند ونه تعليم وتربيه بالا ترا زصنف ده ودوا زده دارد ونام مقد س استا دي را نيزبه بازي گرفته ا ست . اگرچه درقا موس اين گروپ نام گزاري هاي جعلي والقا بهاي خود سا خته چون انجينر، داکتر، پروفيسور، ريس ، مدير، استا د ... کم نيست ، با نام گزاري اين مکتب يکبارديگر به حما قت خويش مهرتائيد زد . بد ترازهمه ميله عنعنوي نوروزرا د رشهرباستاني بلخ با دعوت ضيا مسعود برا درتنظيمي وزباني اش برگزارنمود . آقاي صا حب قلم جعفرعطا يي د رمقا له تحت عنوا ن ( ديوانگی هم عالمی دارد ) چنين مينويسند : [ ... او که ( عطا محمد ) معمولا تنگ نظری هايش بيشتر رنگ قومی دا رد٬ گاهی با هزاره های شهر سر جنگ دارد٬ گاهی با ازبيگ ها و گاهی هم با افغان ها( برادرا ن پشتون ) . گويا دايرهء ديدش از کوچه و پس کوچه های شهر مزار فراتر نمی رود و تمام دنيای او به همان شهر خلاصه می شود. يک آدمی چون ا و٬ وقتی خود را ميراث دار مولا نا می خوا ند٬ خود يک ديوانگی خنده آور است. دفعه قبل در مصاحبهء خود با بی بی سی٬ هزا ره های شهر را متهم به توطئه و دسيسه کرد و گفت اين ها از مزار نيستند٬ با خود گفتم که خير است٬ در اين کشور فقط عطا نيست که از هزاره خوشش نمی آيد. وقتی که آقای محقق و جنرال دوستم ( _ زمانيکه کارکرد هاي جنرال دوستم وعطا محمد را دربهبودوآبادي شهروبارگاهي مولا علي به مقا يسه ميگريم يک تفا وت زمين تا آسما ن را ميبنيم _ ) را در مراسم جشن نوروز در روضه شريف دعوت نکردند و جشن را قومی و حزبی برگزار کردند٬ با خود گفتم که اين سه - دوستم٬ محقق و عطا محمد - حتما تا هنوز از هم ديگر کينه شخصی دارند. وقتی که خاکريزوال و عطا محمد به جان همديگر افتاده بودند٬ باز هم گفتم که اين خاکريزوال با آن لهجه قندهاری خود٬ برای عطا که خود را آ دم دانشمندی؟ می تراشد٬ حتما خوشايند نبوده است. تا اينکه امروز٬ خبر تغيير نام دو ليسه در شهر مزار شريف را در سايت بی بی سی خواندم. نام دو ليسه که از ده سال گذشته تاکنون به نام های (ميرزا الغ بيک و امير علی شير نوايی) دو شخصيت بزرگ ازبيک، مسمی بوده است، در يک اقدام تازه به نام های (استاد؟ عطا محمد نور) والی بلخ و (امانی) تغيير داده شده است. بعد از خواندن اين خبر به فکر فرو رفتم و حيران به وقايع گذشته فکر کردم٬ در توجيه اين همه طفوليت و ديوانگی عطا محمد٬ چيزی برای گفتن نداشتم٬ به غير از اينکه با خود زمزمه کردم که ديوانگی هم عالمی دارد. ] . ..
د ريک اقد ام ديگرتعد ا د ازبزرگا ن ومنورين ولا يت بلخ ناگذيرشد ند تا شکايت خويشرا ا زاجرا ت ادارات دولتي که د رراس آ ن عطامحمد قرا ردارد به مرکزبرسانند ولي آنا ن موفق نشد ند ويا آقاي کرزي نخواست تا با ايشا ن ملا قا ت نمايد به خليلي معا و ن ريس جمهورپاس دا ده شد . در اين ديدار، ملا قات کننده گان به بيان مشکلات و پيشنهادات مردم آن منطقه پرداخته گفتند: قرار است, تغيراتي در عرصه نقشه ساحات اطراف شهر مزارشريف پيش آيد, درين زمينه ما خواهان رعايت عدالت و مصئونيت حقوق و ملکيت‌هاي ساکنين آن منطقه مي‌باشيم, در دوره انتقالي, حکم رهبري دولت مبني‌بر مصئونيت کامل و تحفظ ملکيت‌هاي مالکين صادر شد, لهذا تقاضا مند يم که حکم رهبري رعايت و احترام گردد. در ادامه با اشاره به مشکلات موجود در آن منطقه گفتند: به علت محدوديت خدمات اوليه منجمله انرژي برق شديداٌ دچار مشکلات هستند, اميدواريم که دولت در جهت رفع آن مشکلات اقدام عملي نمايد. آنان همچنان علاوه نمودند که ادارات دولتي در ولايت بلخ تا هنوز به اساس لوايح و نورم‌هاي اصلاحات اداري که عبارت از شايستگي, تخصص و رعايت توازن قومي است, عيار نگرديده اند, تقاضا مند يم که اين پروسه نيز تطبيق و عملي گردد. ما شا هد بوديم که تصرف چند پوسته ي پوليس ولايت بلخ توسط نيروهاي تحت امر عطا محمد نه تنها عطامحمد تنبيه نگرديد که د ردرازمد ت به تبد يلي خاکريزوا ل منجرگرديد . درشاخ مالي هاي عطا محمد اجرا ت که ا زجانب دولت صورت گرفت بلا فاصله عطامحمد والي بلخ شد. يعني در وا قع کسي که با تسخير قومانداني امنيه به عنوان نماد اقتدار دولت مرکزي، نوعي نافرماني را اثبات کرد. دولت مرکزي نتوانست سياست روشني را در مقابل اين حادثه اتخاذ نمايد و تنها اذعان داشت که يک سوء تفاهم بوده است. اين بي بندوباري عطا محمد سخن تازه نبود د رگذ شته نيروي ، قوماندان قول اردوی نمبر 7 در شمال ا فغانستان سنگربندي نموده ، گفته بود که به جنرال دوستم اجازه نخواهد داد نیرو های تحت امرش را خلع سلاح نماید. عطا محمد متذکرشده بودکه که اگر رئیس دولت ، حامد کرزی، یا وزیر دفاع مارشال محمد قسیم فهیم برای خلع سلاح وی دستور بدهند، وی اطاعت خواهد کرد. کرزی دوستم را – که قبلا بعنوان معاون وزیر دفاع کار میکرد، که بطور موثر چند ولایت را در شمال افغانستان کنترول میکرد- بعنوان مشاور خاص خود در امور امنیتی و نظامی تعیین کرده بود. درفرجا م اينکه آنگونه که منابع بین المللی تاکید میدارند، برنامهء خلع سلاح تمام تفنگداران را دربرنگرفته وقوماندانان درروستا های کشور، برای بقای قدرت خویش وبرای حفظ زمینه سوء استفاده از جمله تجارت مواد مخدره ، قاچاق آثار باستانی، جنگلات وتصاحب دارایی های دولتی وشخصی بیشتر از هر وقت دیگر فعالتر به نظر میرسند. آنچه بیش از همه قابل تأمل واندیشه است اینست که ، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های قوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است . درحالیکه درا وضاع کنونی ودر طی سه سال این انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقی ميشود. در حقیقت بسیاری از فرماندهان و افراد مسلحی که به نیروهای خارجی به سرکردگی امریکا کمک کردند تا طالبان را سرنگون کند، حالا خود به تهدیدی برای تلاش های دولت کرزی در برقراری صلح تبدیل شده اند. دولت کرزی نفوذ اندکی در ولايات دارد و ابزار کافی برای مجبور کردن افراد مسلح به وفاداری دولت را در اختیار ندارد و بعضی از افراد مسلح او را شاروال کابل می نامند. یکی از ستون های طرح امریکا برای تثبیت اوضاع در افغانستان، تشکیل اردوي ملی است. به عقیده برخی از ناظران، تشکیل نیروهای مسلح امری ا ست تردید آمیز. تاکنون تنها چند هزار سرباز آموزش دیده اند و بخاطر فقدان منابع کافی، دولت توانائی بکارگیری آنان را پس از طی این دوره ندارد. در نتیجه بسیاری از آنها از اردو فرارمينمايند. تولید تریاک در افغانستان در سالهای اخیر« پس از آنکه طالبان در سال 2001 کشت و برداشت خشخاش را ممنوع دانست ، بار دیگر و این بار بشدت در حال گسترش بوده است. افغانستان در سال هاي2002 – 2003و2004مجددا به عنوان مهمترین منبع تولید تریاک در جهان مطرح گردید و این علیرغم تلاش های آقای کرزی به منظور تحریم تولید این ماده توسط وی بوده است. نیروهای مسلح، به حاکمیت کابل بر کشور وقعی نمی گذارند. در حقیقت خشونت و برخورد در ولايات ( مثلآ حوادث هرات وخودسري هاي عطا د ربلخ و حوادث خونبار اخير دراکثر ولايات زيرنام مظاهره به خاطر تقبيح اعمال اهانت آميززندانبانان گوانتانامو در برابر قرآن ا زين جمع اند) همچنان ادامه دا رد.
May 17th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات